- نبات شناس (دَ فَ / فِ کَ)
رجوع به گیاه شناس شود
معنی نبات شناس - جستجوی لغت در جدول جو
- نبات شناس
گیاهشناس گیاه شناس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که در شناختن بافت های حیوانی، گیاهی و آزمایش آن ها تخصص دارد، نسج شناس
(پَ)
لغت نامه دهخدا
شاکر نعمت. که حق نعمت و انعام دیگران بشناسد و شکر نعمت بگزارد. حق شناس. نمک شناس. مقابل ناسپاس و نمک نشناس:
که می برد به خداوند منعم محسن
پیام بندۀ نعمت شناس شکرگزار.
سعدی
که می برد به خداوند منعم محسن
پیام بندۀ نعمت شناس شکرگزار.
سعدی
(غَ رَ گَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
آگاه به نسوج. خبره در شناختن بافت. شناسا و مجرب در آزمایش بر روی بافت. نسج شناس. (لغات مصوبۀ فرهنگستان)
دلزنه شناس تبرگشناس پزشک که بوسیله لمس نبض حالت بیمارراتشخیص دهد: دست رباب رامجس تیزوضعیف وهرنفس نبض شناس بررگش نیش عنای نوزند. (خاقانی. سج. 459)
کسی که در شناسایی و تشخیص بافتهای جانوری یا گیاهی تخصص دارد نسج شناس
گیاه شناس
